نیمه ی [ماه]قوس – دو ساعت از ظهر می گذرد مردم از هر طرف به سمت باغ سبزه میدان که در مرکز رشت واقع است در حرکت اند . هیاهوی غریبی بر پا است . مثل آنکه شهر را برچیده و اهالی را به یک طرف آن نقل داده اند .بادِ سردِ سوزناکی از خِلال شاخه های درختان گذشته و در اثر تموج خود صدای محزونی به سمع جمعیت می رساند. تماشاکنندگان همه در حالِ انتظار و روی هم رفته چهره ی آنها کدر و غمگین به نظر می رسد.
ابرهای سیاه کم کم آسمان را که با ابر سفید پوشیده شده بود در تحت لوای خود گرفته و بر تیرگی منظره می افزود . این روز یکی از روزهای اواسط برج قوس و روزی بس تیره و تاریک است . در خیابان ها که ازدحام مردم راه عبور و مرور را سد کرده از هر طرف غوغایی بلند است . گاهی تفنگدارهایی دیده می شوند که از ته خیابان سواره به سرعت آمده و می گذرند . گاهی قزاقهای سوار در حین عبور و مرور با زبان تعرض و دشنام به یک قسمت از جمعیت فشار آورده و آنها را از وسط خیابان به عقب می برند . زمانی با نوک شلاقهای خود سر و صورت بعضی ها را نواخته و گاهی نیز ته تفنگ ها را به سینه آنها آشنا می سازند . یک عده سوار بتاخت از منتهی الیه خیابان شرقیِ باغ پیدا شده به سمت بازار رفتند .
 از هر جا زمزمه شنیده می شود مردم با یکدیگر برای دیدنِ سری که از تن جدا شده و می خواهند آن را واردِ شهر نمایند همهمه می کنند . عده ی دیگر در گوشه و کنار ایستاده این منظره ی رقت آور را نظاره و در زیر لب سخنی می گویند ؛صاحب سر که همین جمعیت روزی به سرش گل می ریختند و امروز انتظار تماشای آن را دارند مرحوم کوچک جنگلی است .کسی که قسمتِ اکثرِ زندگیِ خود را برای حفظ آزادی و خدمت به هموطنان به زحمت و مشقّت گذرانیده و متحمّل انواع صدمات گردید ودر آخرین دفعه بعد از عقب نشینی ممتد و عدم رغبت به جنگ، بالاخره و باتفاق رفیق خود گائوک به کوه پیمایی مشغول شد. تصادف با بوران و برف و طوفان گائوک را از پای درآورد و جسدش که هنوز رمقی در آن باقی بود روی برف افتاد . فقط کوچک خان باقی ماند ، او یکّه و تنها با قوایِ طبیعت مبارزه می کرد . گرسنه و برهنه و خسته و مانده متحیّر ایستاده نمی دانست چه بکند . نمی توانست حتی در این موقع رفیقِ نیمه جان خود را ترک کرده و به تنهایی رهسپار شود . ناچار گائوک را به دوش کشید و آنقدر رفت تا مغلوب و مسلوب الحرکة گردید .در این وقت چند نفر از مکاری ها از همان خط عبور می کردند ، به آنها برخورده و مرجوم کوچک خان را شناختند . یکی دو نفر به آبادی نزدیک شتافت و بقیه برای حال آوردنِ آن مرحوم کوشش می کردند اما تشنجاتِ مرگ کم کم  در اندامش پیدا بود و به اطراف نگاه های حسرت آمیز می نمود . مثل آنکه دیگر طاقت کشیدنِ بارِ زندگی را نداشت و این حیات که این همه مصائب برای او تهیه کرده در نظرش جلوه نمی کرد . می خواست زودتر خلاص شده و از این عالم رخت بربندد . باز هم در همین وقت عده ای از طالشها به معیت چند نفر قزاق که به تعاقب مشغول بودند به محل مذکور رسیدند و از واقعه مستحضر شدند و عوضِ آنکه کمک کرده آن مرحوم را نجات دهند تنها به امید انعام و جایزه و فرونشاندن اتش حرص و طمع سر را از قفا با تمام زنخ و یک قسمت لبِ زیرین از تن که هنوز قبض روح نشده بود جدا ساختند و چندی روی چوب گذاشتند و به مردم تماشا دادند و بالاخره تسلیم صاحب منصبان خود نموده و جایزه گرفتند و اینک امروز می خواهند آن را وارد شهر نمایند و نمونه ای از مدنیت و نجابت و مزایای اخلاقی ما را به معرض تماشا در آوردند .
بشر بی عاطفه برای منفعت موهوم خود از ارتکاب به هیچ نوع جنایتی روگردان نیست . آری امروز روزی است که سر مروحوم کوچک جنگلی وارد رشت می شود و آنهایی که سرمست باده ی فتوحات هستند می خواهند از تماشای آن لذتِ خود را تکمل و ضمناً عاقبت حق پرستی و حقیقت طلبی را به مردم ارائه کنند .

نوشته ی بالا قسمتی از صفحاتِ پایانیِ کتابِ ارزشمند تاریخ انقلاب جنگل(به روایت شاهدان عینی) تألیف مرحوم محمدعلی گیلک است . این نوشته نیز به روایت یکی از شاهدانِ عینی ماجرای روزهای میانی آذرماه 1300 است ؛ بی شک آن روزها برای گیلان و گیلانی روزهای سخت و تاریکی است . کشته شدنِ میرزا کوچک خان کشته شدنِ یک شخص نبود، بلکه زنده بگور شدن یک آرمان بود .آرمانی که برایش از چهارگوشه مملکت افراد با فرهنگ های گوناگون دور هم جمع شدند .فارغ از اینکه در میانه های راه برخی مانع تراشی ها باعث انحراف همان آرمان شد ولی میرزا کوچک خان هیچگاه از آرمانش فاصله نگرفت و لباس جنگلی اش را با درجه های پر زرق و برق حکومتی عوض نکرد .

میرزا مظلوم است ، چه آن موقع که سرش را از قفا بریدند و چه امروز که حتی در گیلان هم نام و یاد او محدود شده است به اوسط آذر ماه هر سال . راستش هر وقت آخرین نامه ی میرزا کوچک خان را می خوانم ، غم عالم در دلم جمع می شود و بیشتر به مظلومیت میرزا در زمان خودش پی می برم .میرزا کوچک خان شخصیتِ ویژه ای داشت .او در کنار اینکه شخصیت جهادی و بی پروایی داشت از طبع لطیف و حساسی برخوردار بود .میرزا کوچک خان هنوز برای ما ناشناخته است همانطور که نهضتی را که رهبری می کرد برای ما ناشناخته است .


آخرین نامه ی میرزا کوچک خان
هوالحق
لیله شنبه 5 عقرب 1300
آقای میرآقا دام اقباله العالی
دوست عزیزم – در این موقع که پاره ای از دوستان ما امتحان بی وفایی خود را داده محرمانه و آشکار تسلیم دشمن شده و با مقاصد آنان همراهی می نمایند مراسله شما را زیارت کرده فوق العاده مسرور و خوشحال گردیدم . آری آقای من ، دوستان را باید در مواقع سخت باید امتحان نمود من از این مسئله مسرورم که رفقای همراه به هیچ وجه لغزشی در افکار آنها را نیافته و با کمال قوت قلب مصمم دفاع و فداکاری هستند . عجالتاً با رویه ای که دشمنان ما پیش گرفته اند و شما به خوبی مسبوق هستید شاید به طور موقت یا دائم توانستند مفقیت حاصل نمایند . ولی اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است . به جز خداوند به هیچکس مستظهر نبوده و امیدوارم که توجهات کامله اش شامل حال و یار و معین ما باشد . افسوس می خورم که رمدم ایران پس از محو ما خواهند فهمید ما که بودیم و چه میخواستیم و چه کردیم ؛ معروف است النعمة اذا فقدت عرفت .
مردم همه منتظرند روزگاری را ببینند که از جمعیت ما اثری به میان نباشد . پس از آنکه نتایج تلخی از سوءافکار و انتظار خود دیدند آنوقت دو دست ندامت به سر کوفته قدر هویت ما را می فهمند . بلی آقای من ، امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب می کنند در صورتی که هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم . ما هر گونه اتهاماتی را که به ما نسبت می دهند می شنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علی الاطلاق واگذار می کنیم . عجالتاً تحت تقدیرات الهی هستیم تا ببینیم کار ، به کجا منتهی خواهد گردید . در خاتمه سلمتی و دوام شما را از خداوند مسئلت داشته ادعیه خالصانه خود را تقدیم می دارد .

توصیه می کنم این پست وبلاگ میرزا زاکان را بخوانید ،جناب محمدحسین.ن به نکات قابل تاملی اشاره نمودند .جناب رهنما نیز در کامنت همین مطلب به نکاتی اشاره فرمودندکه خیلی از ما از آن غافلیم |متاسفانه در گیلان نیستم و نمی توانم  روز جمعه برای ادای احترام بر مزار میرزاکوچک حاضر شوم ، اما خواهش میکنم دوستانی که نزدیکترند حتما این کار را انجام دهند |آدرس اصلی کماکان همانhttp://kochakejangali.ir است .