نهضت جنگل و کُردها
همانطور که می دانیم در نهضت جنگل که به رهبری میرزا گوچک جنگلی بر علیه استبداد آغاز شده بود ، علاوه بر نیروها و افراد بومی ، افراد زیادی از قومیت های مختلف و از اقصی نقاطِ کشور ، میرزا را یاری نمودند . جنگلی فقط گیلانی نبود . در میان یارانِ میرزا ، رشتی ، انزلی چی ، گالش و ترک و حتی خارجی ها همه و همه در کنار هم برای یک هدف می جنگیدند . اما قانون طبیعت و گردونه ی روزگار ، هیچ درختی را بدون انگل وآفت نمی گذارد و اصولا هر گل خوبی ، خاری در کنارش دارد . اتفاقا همین تفاوت فرهنگ ها و گاهی اوقات خود رایی ها باعث شد تا در کنارِ هم جنگیدن برای یک هدف تا رسیدن به نتیجه ی نهایی استمرار نداشته باشد و اشتقاق و جدایی و متعاقب آن نفاق و خیانت بوجود آید .
از جمله ی گروههایی که با میرزا همکاری داشت ؛ کُردها بودند ، آن ها تا پایان با میرزا نبودند و اتفاقا آن ها یکی از ارکان فروپاشی نهضت جنگل به واسطه ی جدایی شان از میرزا کوچک خان شدند . در ادامه به معرفی مختصر از کُردهای جنگلی خواهیم پرداخت :
چگونگی و زمان پیوستن کُردها به نهضت جنگل
نخستین نفراتی که به نهضت جنگل پیوستند کُردها بودند ، آن ها در کوه های خلخال و گیلان مشغول به کار بودند . کارِ آن ها ، تیغ زدن گوَن ها و جمع آوری کتیـرا بود . آن ها در اوایل کارِ جنگل و قیام میرزا کوچک خان نزد میرزا رفتند ، تفنگ و موزر* از جنگلی ها دریافت کردند و بعد از آن در جنگ ها همراه جنگلی ها بودند .
نفرات ، سردسته و چگونگی پیشرفت کُردها
نفرات برجسته ی کُردها عبارت بودند از : خالو قربان ، خالو کریم ، خالو مراد ، یارمراد و خالو قنبر . خالو قربان ابتدا سر دسته ی عد ای از کردها و بعدها فرماندهی همه ی قوای کُردِ جنگلی را بر عهده گرفت . کُردها در جنگ ها و حملات از خود تهور و رشادت نشان دادند جای خود را در جنگل باز کرده و با گرفتن جیره و حقوق ، زندگی نسبتا مرفهی پیدا نموده و اغلبشان متاهل شده و خانه و زندگی فراهم نمودند و از وضع خود راضی بودند به همین جهت اقوام و آشنایان دور و نزدیک را از نواحی دور مانند لرستان به گیلان فرا خوانده و انان را به جرگه ی مجاهدین وارد نمودند .
آنان که شجاع تر بودند ، عده ای دیگر را زیر دست می گرفتند و حقوق و مزایای بیشتری دریافت می کردند . عده ای از آنان برای خود اسب خریده و جزء مسلحین سوار قرار گرفته برای اسب خود سهمیه ی علوفه دریافت می کردند سلاح این کُردها در اوایل کار منحصراً تفنگ بود و بتدریج موزر از گوشه و کنار جمع آوری شده و بین سردسته ها تقسیم گردید . پس از وارد شدن قشون سرخ به بندر انزلی و مهماتی که توسط آنان به گیلان آورده شد اسلحه و تجهیزات مجاهدین مخصوصاً کُردها تکمیل گردید . که آن ها پس از خیانت این اسلحه ها را بکار بردند .
جدایی و خیانت کُردها به نهضت جنگلاگر چه بسیاری از جنگلی ها که حتی در روزهای آخر عمرِ میرزا کوچک خان ، او را تنها گذاشتند ، دلیلِ خود را ناراضی بودن از وضعیت و سرخوردگی از اغتشاشات به وجود آمده ذکر کرده اند ، اما اقلاً درباره ی کُردها این مطلب صدق نمی کند . آنها اصولاً مرد جنگ و جنگل بودند ، بعلاوه حتی تا آخرین دقایق بابت خدمات شان حقوق دریافت می کردند. لذا ، عطش رسیدن به قدرت را می توان اصلی ترین عامل جدایی و در نهایت خیانت به میرزا دانست . کُردها پس از اینکه حسین جودت و خالو قنبر به نمایندگی از ایشان برای دریافت تامین نامه از سردار سپه ( رضاخان ) به رشت فرستادند ، نامه ی تامین خود را برروی قرآن با دست خط سرهنگ قریب به انضمام مقادیر زیادی پول ، در انزلی دریافت کردند و انزلی مبدا مهاجرت انان شد که با وعده درجه و مقام به سمت زنجان و تهران رهسپار شدند . آنان ابتدا در رشت خود را به قوای رضاخان معرفی کردند و پس از سازماندهی و پوشیدن لباس های مرتب به زنجان رفتند . سران گروهِ کُرد از جمله خالو قربان ، خالو کریم ، خالو قنبر به تهران و به منزلی که رضاخان برای آنان تدارک دیده بود رفتند . خالو قربان به درجه ی سرهنگی و سالار ظفر رسید .
بقیه نیز هر کدام به فراخور نام و مرتبت به درجه ای رسیدند . کُردها از این پس دوشادوش قزاق ها و قوای دولتی در جنگ ها شرکت داشتند . آنان حتی در معرفی و دستگیری و شناسایی همسنگران قدیمی خویش سهیم بودند و مکان اختفای جنگلی ها را لو می دادند . تا جایی که خالو قربان برای خودشیرینی سر میرزا کوچک را به تهران برای رضاخان به ارمغان می برد و اینگونه خیانت را در حق ولی نعمتِ خود به آخرین حد می رساند .
سرنوشت کُردها ؛ خالو قربان و دیگر سران
آنان پس از اینکه از نهضت جنگل جدا شدند و خیانت کردند . از طرف رضاخان برای جنگ فرستاده شدند . یکی از این جنگ ها ، جنگ با قوای سمیتقو بود که از قضا برای کُردها گران و سنگین آمد . در همین جنگ خالو کریم دوران خوشِ نهضت را به یاد می آورد ، دورانی را که در رشت برای خودش کسی بود و حکومتی داشت و آن دوره را با فلاکت و نکبتی حال اش مقایسه کرد . او خالو قربان را مسببِ این وضعیت می دانست به او به زبان کُردی دشنام می دهد و از فرط عصبانیت و هیجان ، خالو قربان را که نزدیکش بود ، با یکی از همان موزرها به قتل می رساند . در پی این عمل ، هرج و مرج در میان قوای کُرد و قوای نظامی دولت به وجود آمد . رضاخان برای جلوگیری از انشقاق بیشتر ، دستور داد تا خالو کریم ، برادرش میرزامراد بزرگ و سه کُرد دیگر را به تهران آورده و تیرباران کنند . البته گفته می شود خالو کریم از همان ابتدا مخالف رویه ی پیوستن کُردها به قوای دولتی با چنین وضعی بوده و سر انجام به این شیوه انتقام خود را گرفت . به هرصورت کُردها با اعمال ناپسندشان عاقبت شومی برای خود رقم زدند .
* موزر نام نوعی تپانچه است محصول کشور آلمان . از همین نوع اسلحه در دست خالو قربان در عکس اول مشاهده می شود .
ضمن اینکه کردها تنها یک گروه بودند که به میرزا خیانت کردند .که البته نفش اساسی و محوری داشتند . افراد و گروههای فکری و نظامی دیگر از جمله احسان الله خان و حاج احمد کسمایی نیز از دیگر خائنین بودند . که انشاءالله در زمانی دیگر به آنها نیز خواهیم پرداخت . بهانه نوشتن این مطلب در این زمان نمایش سریال زیبای "در چشم باد بود " که در قسمتهای اخیر کردها در آن نقش منفی داشتند . اینجا را با جاهی دیگر اشتباه نگیرید . دوستان خوبِ من میدانند که من اینجا سیاسی نویسی نمی کنم با کسی مشکل خاصی ندارم . اینجا من فقط از روی تاریخ رونویسی می کنم . سعی کرده ام راوی صادقی برای تاریخ آب و خاکم باشم .