فردا یازدهم آذر ماه ، مصادف با هشتاد و هفتمین سالروز شهادت میرزاکوچک جنگلی است . هشتاد و هفت سال پیش در چنین روزی میرزا به همراه یکی از یاران باوفایش در برف بسیار شدید در مسیر گیلوان از دنیا رفت. بی انصافی است اگر میرزا را کشته ی سرما و کولاک بدانیم ؛ میرزا کشته ی جفای یارانش شد . آنچه میرزا را مجبور می کرد تنها به همرا یکی از یارانش این مسیر پر مخاطره را انتخاب کند صرف نظر از آرمان و هدف بسیار والایش ، کج فهمی و ترسوبودن یاران بی وفایش بود . یارانی که روزهای پر مخاطره ای را در کنار آنان و دوشادوش آنان و برای آنان پشت سر گذارده بود . نمی دانم ، میدانید یا نه ؛ اما وقتی من برای اولین بار این موضوع را فهمیدم که آخرین یاری که با میرزا ماند و جانش را به پای میرزا فدا کرد ، شخصی آلمانی تبار به نام " گائوک " بود که البته جنگلی ها او را با نام " هوشنگ " می شناختند . این یعنی این که از بین ما ایرانیها و یا اصلا بهتر بگویم از بین ما گیلانیها کسی برای میرزا نمانده . معین الرعایا که از نزدیکترین افراد به میرزا شمرده می شد ، در اخرین روزهای حیات ِ میرزا ، با تطمیع پسرعمویش از میرزا جدا شد و او را تنها گذاشت . خیلی ها او را تنها گذاشتند ، تا سرنوشت بدن پاک میرزا بدون سر باشد .



 متاسفانه این فرهنگ غلط از همان گذشته برایمان مانده که همیشه ادعای چیزی را داشته باشیم که هنگام عمل به قول معروف جا بزنیم . همه می گفته و می گویند : ای کاش ما زمان امام حسین (ع ) بودیم تا در رکابش شمشیر می زدیم و سر وجان فدایش می کردیم . ولی حالا که وقت عمل شده و موضوع آنطور بحرانی نبوده که روز عاشورا بوده ، سر از تن میرزا جدا می کنیم .... . فکر می کنید او که سر میرزا را برید از روز ازل قاتل بدنیا آمده ، نه او هم مثل من ، شاید روزی ادعایش گوش آسمان را پاره می کرد . یا اوکه سر میرزا از رشت به تهران برد تا بلکه خوش خدمتی ای به مرکز نشینان کرده باشد ، از افریقا آمده بود ؟ نه ، اوهمان خالو قربان کرد بود که از بلندپایه ترین فرماندهان جنگلی ها بود . .نه تنها او ، بلکه خیلی دیگر از سران جنگل ، مثل معین الرعایا ، احسان الله خان ، حاج احمد کسمائی از میرزا جدا شدند . [ البته حساب کسانی که دستگیر شدند را باید جدا کرد ] این را باید گفت که میرزا هیچ گاه اجباری برای پیوستن یا جداشدن یاران جنگل نداشت ، تا جایی که در آخرین روزها ، شخصِ میرزا از یارانش میخواهد آنها که توانایی ندارند می توانند بروند ... .



رضا اسکستانی – او پس از بریدن سر میرزا ، آن را به خان تالش تحویل داد


از میان یاران میرزا ، تنها تعداد معدودی ماندند یا مردانه رفتند و شهید شدند. دکتر حشمت یکی از آنها بود که فریب تطمیع سران دولتی را نخورد . او دلیل جدا شدنش را خستگی و درماندگی اعلام کرد . و خوب می دانست پایان هر دو راهی که پیش رو دارد مرگ است و سرانجام در این دوراهی جدایی از میرزا را برگزید وشاید تا آخر عمر کوتاهش خود را نبخشید و باز شاید بهمین دلیل تا آخرین لحظات عمرش سکوت را بلندترین فریادِ خود قرار داد ، تا مظلومیتش را به مردم اعلام کند . او را به دار آویختند او را که امیرکبیر گیلان بود و در آبادانی گیلان کم نگذاشته بود . هدایت آب سپیدرود به شرقی ترین نقاط گیلان یکی از کارهای مهمش بود . او هم به سان مرادش میرزا وقتی چشم از دنیا بست هیچ نداشت ، آورده اند میرزا و یار باوفایش به هنگام مرگ تنها یک سکه نقره به جیب داشتند .



تصویری از سریال کوچک جنگلی – دکتر حشمت در حالی حلقه اعدام را به گردن می آویزد که با سکوت خود مردم را بهت وا داشته ...


البته به عوض میرزا و دکتر حشمت ، خیلی ها سود بردند . سرهنگی و اربابی و خانی و از این عناوین را به میرزا ترجیح دادند و ازبازیهای روزگار این که همگی به شهادت تاریخ به خفت و خواری از دنیا رفتند .

دوران حکومت جنگل بر گیلان، دورانی بود که خاطره ی شیرین اش حتی تا سالهای بسیار دور زبان به زبان می گشت . تاریخی که نهضت جنگل برای گیلان رقم زد ، با وجود بسیاری از کژی ها دوران پر افتخاری است برای هر گیلانی . وجود نشریات در روزنامه های فراوان ، چاپخانه ، از همه مهمتر آزادی ای که هر گیلانی در کلیه ی امور داشت . نگاهی گذرا به مرامنامه ی جنگل خود مبین مطالب بالاست .

بهرحال آنچه از میرزا برای منِ گیلانی بیشتر از هر چیزی نمود پیدا می کند ، مظلومیت اوست . او به تنهایی تا آخرین لحظات عمرش بر عقیده اش استوار ماند . در عصری که انقلابیون از نقاط دور مملکت به تهران می آیند تا دولتی تعیین کنند و انقلابی کنند همه چیز یادشان میرود و دوباره همان میشود که بود . استوار بودن عقیده و پایداری در مقابل ظلم در آخرین لظات امتیاز بزرگی است . اگرچه میرزا رفت اما امروز پس هشتادوهفت سال یاد او در دلها زنده است نامش را به افتخار می بریم و نهضتش را ادامه می دهیم ، آری او رفت ولی نهضت ادامه دارد ... . به امید آن که گیلانی و ایرانی با نگاه به گذشته آینده ای درخشان برای خود رقم بزند .



برای با خبر شدن از دانلود فصل ها و همچنین بروزرسانی بعدی در خبرنامه ی وبلاگ عضو شوید .

 لینک های مرتبط:


سوم خرداد سرآغاز قیام جنگل علیه قوای بیگانه
بزرگمردی به نام دکتر حشمت (مطالب نا گفته)
زندگی نامه میرزا کوچک
روزنامه جنگل
ماجرای یک نامه